دست در دست

سلام به پسر عزیز خونهتولدت مبارک پسرم. الهی که عمری طولانی و با عزت و سلامتی داشته باشی. الهی که عاقبت به خیر بشی.طبق رسم هر ساله عادات و علایق این سنتو به یادگار می نویسم.به شدت به نوچ شدن دستت حساسی و خیلی با حوصله هر وقت نوچ بشه پا میشی میری تا شیر آب و به صورت موشکی ( خیلی سریع، در حد خیس شدن دست) مثلا میشوریش و بعد حتما باید اون دست خیست رو هم به صورتت بزنی. ( وقتی میزنی توی صورتت ، شتلخ صدا میده)مدیریت کارهاتو بیشتر دست آبجیت میدی و همین امر باعث وابستگی بیش از حدت به آبجیت شده.اولین خرید تنهایی زندگیت رو توی این سن انجام دادی، البته با سه تا اسکورت. رفتی تا مغازه سر کوچه و یک بیسکوییت خریدی.توی این سن کمکی های دوچرختو برداشتیم و در دوچرخه سواری داری ماهر میشی. خیلی هم ذوق داشتی وقتی اولین بار مستقل ( بدون کمک من و کمکی دوچرخه) تونستی دوچرخه سواری کنی.به شدت به دایناسور ها علاقه نشون میدی و پارک ژوراسیک برات خیلی جذابه. عروسکهای دایناسورتو میچینی و عنوان میکنی که از پارک ژوراسیکت دیدن کنیم.به شدت به بوی ماشین حساسی و حالتو بد میکنه. فکر کنم شامه ت خیلی تیز تر از ماها باشه.مثل کوآلا میچسبی بهمون و خیلی ذوق میکنی. جدیدا میگی میخای مثل خفاش بهمون بچسبی و آپشنالش کردی. پاهاتو باید بگیرم و از زمین به صورت کله پا بلندت کنم که بشی خفاش مثلا.لباس مرد عنکبوتیتو خیلی دوست داری.به مهد کودک و مدرسه زیاد علاقه نشون نمیدی. به پسرای خیلی شلوغ اطرافت ، وحشی میگی.همش دوست داری چیزهای اطرافت رو به صورت کاملا سطحی کشف کنی. نقاشیهات خیلی معنا دار  و قشنگ شدن.رفیق فابریکت امیر عباسه و مرجع تمام تصوراتت پسر عمته.خیلی شیرین حرف میزنی و عاشقتم   دست در دست...